من و کتونیام (یه روز تو مترو)

ساخت وبلاگ

 چند روز  پیش  با دوستم تو مترو بودیم،

یهویی کودک درونم شیطنتش  گل  کرد .

رفتم شاسی  دکمه ای رو  که می زنی میتونی با راننده صحبت کنی رو زدم

به راهبر قطار  با یه لحن جدی  گفتم  : آقا در و بزن اومدم شماره کنتور آب رو  بنویسم

هیچی دیگه  واگنی که ما توش بودیم رفت رو هوا

 کتونی  خوب  اینجور  جاها بدرد می خوره 

 خلاصه بازم نجاتم داد

مطالب عارفانه...
ما را در سایت مطالب عارفانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2amirsa13945 بازدید : 147 تاريخ : دوشنبه 16 ارديبهشت 1398 ساعت: 1:38