ماجراهای من و کتونیام (یه روز سرد تو پارکینگ ساختمون)

ساخت وبلاگ

 صبح دختر  همسایه مون منو تو   پارکینگ     ساختمون    دید  و گفت:

"ببخشید  امیر  اقا یه لحظه، نمیدونم چرا ماشینم بد روشن  میشه بعد هم که روشن میشه زود خاموش میشه؟!!"

گفتم : " سرده خب، یه گاز  کوچیک بده درست میشه"

گفت :" اِ اِ  جدی میگید؟!!!!"

بعد هم  همینطوری  که صورتشو آورد جلو گفت : " بی زحمت یواش  گاز بگیرید  جاش نمونه،  آخه من پوستم حساسه زود کبود میشه"

 

کتونیای  عزیز یه بار دیگه  به کمکم اومدن

ماشینمو تو پارکینگ گذاشتم و  فاصله  پنجاه کیلومتری  تا  محل  کارم رو یه ضرب  دووویدم

 

فقط  نفهمیدم ماشینش روشن شد یا  نه 

مطالب عارفانه...
ما را در سایت مطالب عارفانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2amirsa13945 بازدید : 142 تاريخ : چهارشنبه 12 دی 1397 ساعت: 16:08